ازین واسطه از چشم بیفتاد مرا هرگز از روز جوانی نشدم یکدم شاد مادر دهر ندانم به چه میزاد مرا دامنم دجلهٔ بغداد شد از حسرت آن که نسیمی رسد از جانب … … نهادست که سر بر قدمی ننهادست هرگز از چرخ بد اختر نشدم روزی شاد مادر دهر مرا خود بچه طالع زادست دل من بیتو جهانیست پر از فتنه و شور بده آن بادهٔ نوشین …